سازمانهای کوچک و متوسط (Small and Medium-Sized Enterprise- SME) کسبوکارهایی هستند که سرمایه، درآمد و تعداد کارکنان آنها از معیار خاصی پایینتر است. این معیار در هر کشور متفاوت است. مفهوم سازمانهای کوچک و متوسط در مقابل صنایع بزرگ قرار میگیرد و در مقایسه با آن ارزش افزوده، نوآوری، اشتغالزایی و انعطافپذیری بیشتری دارد. این سازمانها عموما بر اساس ویژگیهای کمی یا کیفی تعریف میشوند. برای مثال، از نظر کمی، شرکتهای کوچک در ایران به کسبوکارهایی گفته میشود که حداکثر تعداد کارکنان آنها ۵۰ نفر باشد.
همچنین حداکثر تعداد کارکنان شرکتهای متوسط ۱۰۰ نفر در نظر گرفته شده است. در زمینه ویژگیهای کیفی میتوان به حوزه و محدوده خدمترسانی بنگاههای کوچک و متوسط اشاره کرد. بر این اساس، اغلب بنگاههای کوچک و متوسط تنها به مشتریان محلی سرویس میدهند یا سهم بسیار کوچکی از بازار موجود را در اختیار دارند و یک نفر یا گروه کوچکی که در عین حال مالک کسبوکار نیز هستند آن را اداره میکنند. این شرکتها با وجود اشتغالزایی بالا، به منابع کمی احتیاج دارند و بیشتر بر منابع داخلی متکیاند. شرکتهای کوچک معمولا فضای مناسبی برای پرورش دادن نیروهای مجرب و متخصص فراهم میکنند.
اما وجود حداقل ۲ مورد از ویژگیهای زیر در موسسات کوچک و متوسط ضروری است:
- وحدت مالکیت و مدیریت
- مالکیت یک شخص یا گروه کوچک بر سرمایه و شرکت
- محلی بودن محیط کاری و تعلق کارکنان به یک محدوده جغرافیایی خاص
- کوچکتر بودن اندازه نسبی فعالیت مورد نظر از متوسط اندازه نسبی آن صنعت
بر اساس اعلام بانک جهانی، در بازارهای نوظهور جهانی، بین ۳۶۵ تا ۴۴۵ میلیون سازمان متوسط، کوچک و میکرو وجود دارد. از این میان ۲۵ تا ۳۰ میلیون سازمان کوچک و متوسط رسمی، ۵۵ تا ۷۰ میلیون سازمان میکرو و ۲۸۵ تا ۳۴۵ میلیون سازمان غیر رسمی هستند.
شرکتهای کوچک و متوسط را میتوان ستون فقرات اقتصاد قاره آسیا دانست. چرا که این شرکتها ۹۸٪ از کل شرکتهای موجود در آسیا و همچنین ۶۶٪ از نیروی کار ملی کشورهای این قاره را به خود اختصاص دادهاند. شرکتهای کوچک و متوسط در حوزه بازرگانی نیز بسیار موثرند . این شرکتها در سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲، در صادرات قاره آسیا حدود 30% ارزشآفرینی کردهاند. یکی از دلایل وجود این پتانسیل بالا در شرکتهای کوچک و متوسط، گستردگی حوزه فعالیت آنها است. این شرکتها در ارائه هر سه حوزه محصول یعنی کالا، خدمت و ایده فعالاند.
اما با تمام این اوصاف، با کاهش رشد اقتصادی اخیر در منطقه آسیا، شرکتهای آسیایی به مدل توسعه جدیدی نیاز دارند. در اولین گام از این تحول لازم است نیازها و چالشهای پیش روی شرکتهای کوچک و متوسط به عنوان رکن مهمی از اقتصاد کشورها شناسایی شوند. در یک دستهبندی کلی میتوان این چالشها را به ۸ دسته تقسیم کرد:
چالشهای پیش روی شرکتهای کوچک و متوسط
- کمبود منابع (سرمایه مالی، فناوری، نیروی کار ماهر، دسترسی به بازار و اطلاعات بازار)
- ناتوانی در بهرهمندی از مزیت مقیاس (Economics of Scale) به دلیل عدم امکان تولید انبوه
- هزینههای معاملاتی بالاتر نسبت به شرکتهای بزرگ
- عدم دسترسی مناسب به انواع شبکههای ارتباطی و اطلاعاتی که منجر به ضعف در دسترسی به تجربه بازارهای داخلی و بین المللی میشود.
- افزایش فشار رقابت در بازارها از سوی شرکتهای بزرگ چند ملیتی
- ناتوانی در رقابت با شرکتهای بزرگتر در زمینه هزینههای تحقیق و توسعه و نوآوری
- فقدان انگیزه، ظرفیت و کاردانی کافی برای کارآفرینی
- انزوای جغرافیای
از میان چالشهای بیان شده و زیرمجموعههای آنها، ۴ چالش اصلی شرکتهای کوچک و متوسط در حوزه صنعت فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) عبارتند از :
- کمبود تجهیزات زیربنایی در حوزه دسترسی و مدیریت اطلاعات
- فعالیت ضعیف شرکتهای کوچک و متوسط در بخش تحقیق و توسعه
- عدم بهرهمندی کافی از فناوری اطلاعات
- دسترسی دشوار به منابع مالی با رویکرد کاهش هزینهها در حوزه ICT
در یک نگاه کلی، برای ورود به دنیای جدید کسبوکار ، بهکارگیری زیرساختها و فناوریهای نوین حوزه ICT ضرورتی اساسی است. دسترسی به اطلاعات روز بازارها، فراگیری و بهکارگیری جدیدترین شیوهها و راهکارهای مرتبط با انواع کسبوکارها، فعالیتهای تحقیقاتی برای توسعه خدمات و محصولات، جمعآوری، مدیریت و تحلیل دادهها و بسیاری از فرایندهای حیاتی دیگر همگی بر بستر فناوری اطلاعات و ارتباطات صورت خواهند گرفت.
از علاقهمندان دعوت میکنیم برای مطالعه بیشتر پیرامون راهکارهای صنعت ICT برای چالشهای پیش روی شرکتهای کوچک و متوسط، ادامه این بحث را در بلاگهای بعدی ما دنبال کنند.
منبع:
نظرات و پیشنهادات